گُرگِ خاکِستَری (نام علمی: Canis lupus) که گاهی بطور خلاصه گرگ نامیده میشود یکی از پستانداران گوشتخوار و گونهای از سگسانان است.این گوشتخوار بسیار باهوش به صورت اجتماعی و در گروههای ۲۰ تایی زندگی میکند. در داخل هر گروه یک جامعه طبقاتی بخوبی تنظیم شده وجود دارد که توسط یک نر و ماده غالب هدایت و رهبری میشود، گروههای خانواده گرگها، قلمرو گستردهای تا هزار کیلومتر متر مربع را اشغال میکنند (۴۰۰ مایل مربع). اعضاء یک گروه (گله) برای ردگیری، محاصره و کشتن طعمههای بزرگ مثل گوزن کانادایی با همدیگر همکاری میکنند.گرگ موجودی مورد احترام برای ترکها و مغولها است. در اکثر حماسههای ترکی گرگ موجودی راهنما برای نجات و پیروزی است. افسانهٔ آسنا یک اسطوره قدیمی ترکی است. که بر طبق آن نژاد ترکها به گرگ خاکستری باز میگردد. همچنین در اسطورههای ترکی آمده است که یک گرگ خاکستری به ترکها راه خروج از سرزمین مادری افسانهایشان (Ergenekon) را نشان داد و باعث شد که آنها بر همسایگان خود مسلط شوند.گرگ از واژه پهلویgurg به زبان فارسی کنونی رسیدهاست.
خفاش خونآشام یا خفاش وَمپایر نامی عمومی برای خفاشهایی است که خون دیگر حیوانات را میمکند، تنها سه گونه از این خفاشها فقط از خون تغذیه میکنند که هر 3 آنها بومی آمریکای مرکزی و جنوبیاند.افسانهها و اسطورهها در تمام جهان، خفاشها را به عنوان اهریمنان خونآشام به تصویر میکشند.
طول بال این خفاشها (متعلق به طبقهٔ دسمودوس روتوندوس) حدود هشت اینچ و بدن آنها به اندازهٔ انگشت شست آدمی بزرگسال میباشد. اگر نوع تغذیه و برنامهٔ غذایی آنها نبود، مردم توجه زیادی به این جانوران کوچک نداشتند. خفاشهای خونآشام از خون پرندگان بزرگ، گلهها، اسبها و خوکها تغذیه میکنند.این خفاشها با دندانهای تیزی که دارند، بریدگیهای ریزی را در پوست حیوانی که خوابیده است، ایجاد میکنند. بزاق خفاشها دارای مادهای شیمیایی است که از لخته شدن خون جلوگیری میکند. بنابر این خفاش براحتی میتواند خونی را که در زخم ایجاد شده بمکد. ماده شیمیایی دیگری که در بزاق آنها وجود دارد، مادهٔ بی حس کنندهای است که جلوی بیدار شدن حیوان را میگیرد.خفاشهای خونآشام، شکار خود را از طریق صدا، بو و پژواک پیدا میکنند. در این هنگام آنها در یک متری سطح زمین به پرواز در میآیند و از حسگرهای ویژهٔ گرمایی استفاده میکنند که در بینیهایشان قرار دارد و به آنها کمک میکند تا سیاهرگهایی را پیدا کنند که به پوست بدن شکارشان نزدیک است.بزاق این خفاشها در جلوگیری از لخته شدن خون بهتر از هر مادهٔ دارویی دیگر میباشد و می تواند در پیشگیری حملات قلبی و سکتهها کمک موثری باشند. به گفته پزشكان، بزاق این حیوانات حاوی تركیبی است كه میتواند خون را رقیق كند و در نتیجه لختههای خونی را در عروق مغزی حل كرده و از بین ببرد. در حال حاضر بیشتر انواع سكتههای مغزی با مصرف داروهای ازبین برنده لختههای خونی ظرف 4 ساعت پس از سكته تحت درمان قرار میگیرند. اما دارویی كه از بزاق خفاش برای این منظور تولید میشود، میتواند همین تاثیر را تا 9 ساعت پس از حمله داشته باشد.خفاشهای خونآشام یکی از انواع گونههایی است که به عنوان آفت به آنها توجه میگردد. اما میلیونها خفاش سودمند وجود دارند که مردم آنها را به اشتباه به جای خفاشهای خون آشام نابودشان میکنند.
آلودگی هر روز بیشتر از روز قبل دست خود را بر گلوی ما میفشارد و ما همچنان بی توجه به آن سیر تخریب محیط زیست را طی می کنیم، غافل از اینکه چه خطری را به دست خودمان برای خودمان و فرزندانمان به وجود آورده ایم. اگر سیاست های انرژی ما تغییری نکنند با وضعیت سختی مواجه می شویم...
خون سیاه اژدهایی که به باور اساطیری مردم رامهرمز در جنگ با اسفندیار رویینتن به هلاکت رسید، هنوز از چشمههای قیر ماماتین میجوشد. بررسی لوحهایی که در تختجمشید به دست آمده نشان میدهد هخامنشیان از این چشمههای قیر ظروف خود را میساختند.به گزارش خبرنگار مهر، منطقه «ماماتین» در ۲۵ کیلومتری شمال شرق شهرستان رامهرمز استان خوزستان بستر میراث و ثروتی چند هزار ساله است. گاهی این ثروت اشباع شده از زمین بیرون میجهد تا شاید کسی آن را ببیند و از ثروت طبیعی سودی ببرد غافل از اینکه در ماماتین از زمین طلای سیاه میجوشد و کسی نمیبیند.گاهی ثروت نیاکان ایرانیان در یک بنا و اثر تاریخی است و گاهی طلایی سیاه به نام نفت و قیر. در شهر رامهرمز کوهی وجود دارد که در اثر انشعاب گاز از درون حفرههای آن آتشی به بیرون شعله میکشد که منظره زیبایی را در تاریکی شب پیش روی هر عابر میگذارد.اما غیر از این کوه که به تشکوه معروف است در منطقه ماماتین شهر رامهرمز چشمههای زیادی وجود دارد که از آنها به صورت طبیعی قیر بیرون میآید.
اهمیت کاشت محصولات کشاورزی در جهان پر جمعیت امروز امری است بدیهی، در حالیکه با استفاده از انواع کود های شیمیایی و فضولات آلی (حیوانی) بیتردید بار آلودگی بر دوش زمین سنگین تر میشود. اگر بتوان دریافت که چه رشتههایی باعث گردیدهاند تا چنین مجموعه پیوستهای به وجود آید میتوان راه حلی را برای این مسئله پیدا کرد. اما هیچ کدام از ما _چه در پشت میز کار نشسته باشد و چه عضو کمیسیونی باشد_ نمی تواند طرحی را ارائه دهد تا به شکل خاصی بحران زیست محیطی را فرو نشاند، ادعای چنین کاری نیز ساده انگاری و نا آگاهی از طبیعت واقعی این بحران است. تحقیقات زیادی نشان داده که رشد و نمو نباتی (گیاهی) در شرایط بکار گیری توأم کود شیمیایی و حیوانی به مراتب بیشتر از زمانی است که کودهای شیمیایی به تنهایی مورد استفاده قرار میگیرند. پس اگر با توجه به شرایط محیطی منطقه مورد نظر، کود زیستی مناسبی به صورت ترکیبی با کودهای شیمیایی و حیوانی مورد استفاده قرار گیرد، میتواند بازده بهتری را همراه داشته و این عملکرد قطعا کاهش آلودگی منابع را نیز به دنبال خواهد داشت.
مطالعات تاریخی،بیانگر این نکته است که شکار حیوانات توسط حکومتگران در ایران، پیشینهای طولانی دارد. از ابتدای ورود آریاییها به فلات ایران رواج داشته است. در ایران باستان، سواری، شکار کردن و تیر انداختن، از افتخارات فرمانروایان محسوب میشده؛ همچنانکه فردوسی نیز در شاهنامه، شکار را از کارهای شایسته پادشاهان شمرده و مقارن صفاتی چون بخشش و دانش آورده است.برخی از معروفترین حکومتگران ایران که داستانهایی از شکارهای ایشان برجای مانده، عبارتاند از: کوروش و داریوش هخامنشی، اردوان اول اشکانی، انوشیروان عادل، قباد، بهرام گور، خسرو پرویز و یزدگرد سوم ساسانی، سلطان محمود و مسعود غزنوی، ملکشاه و سلطان سنجر سلجوقی، شاه اسماعیل، شاه عباس اول و دوم صفوی، کریمخان زند، آغامحمدخان قاجار، فتحعلی شاه و بالأخره ناصرالدین شاه قاجار.
استنساخ قدیمیترین سند بازیافته از شکارهای ناصرالدین شاه قاجار است؛ رسالهای که توسط شخص دیگری از اطرافیان وی نگاشته شده است.از سلاطین قاجار، فتحعلیشاه در دوران سلطنت سی و هشت سالهاش (۱۲۵۰ ـ ۱۲۱۲ هـ. ق.) علیرغم مشکلات و جنگهایی که با کشورهای روسیه (منجر به معاهده ترکمانچای) و عثمانی داشت، هرگز از عیش و عشرت و شکار که در آن زمان، یکی از تفریحات شاهانه بود، دست بر نداشت و در حالی که عباس میرزا در مرز کشور، درگیر نیروهای بیگانه و انعقاد معاهدههایی بود که بار گران آنها به دوش مردم سنگینی میکرد، سلطان در پایتخت در حرمسرا و شکارگاهها روز را شب و شب را روز میکرد؛
در این رابطه، سرهنگ گاسپار درویل که در دورۀ فتحعلی شاه به قصد مأموریت نظامی به ایران آمده بود، در مورد شکار و فتحعلی شاه چنین مینویسد: ایرانیها عشق عجیبی به شکار دارند تا آنجا که بزرگان هفتهها بلکه ماهها اوقات خود را به شکار میگذرانند. شکار در ایران با اروپا تفاوت زیادی دارد و چون جالبترین آنها شکار پادشاه یا ولیعهد میباشد، به شرح جزئیات آن میپردازم؛ شکار بزرگ و یا شکار پرنده، همیشه سواره انجام میگیرد. شکار پرنده، به وسیله باز، بسیار جالب است. ضمناً کشوری وجود ندارد که به اندازه ایران، در تربیت این پرنده، موفق باشد. هنگامی که پادشاه یا شاهزاده به این سرگرمی میپردازند، تعداد زیادی خدمه همراه میبرند. خدمه مزبور همین که به محل شکارگاه رسیدند، از اسب پیاده میشوند و در کمال سکوت، در چند قدمی، پیشاپیش شکارچیان حرکت میکنند. شکارچیان با آرایش نیمدایره بسیار گسترده، دنبال آنها به راه میافتند. هر یک از شکارچیان بر روی دست راست خود یک باز حمل میکند. تسمه دوشاخهای از چرم نازک که به چنگال بازها متصل است، مانع پرواز آنها میشود. هنگامی که دستهای قرقاول یا کبک مشاهده شود، تا آنجا که ممکن است به آنها نزدیک میشوند و آنها را دوره میکنند. در این حال، شکارچیان متوقف میشوند و همگی با هم، بازوی راست خود را در جهت نقطهای که شکار در آنجا گرد آمده است، دراز میکنند تا بازها بتوانند آن را ببینند؛ در این موقع، شکار را میپرانند و بازها با حرص و ولع بسیار، خود را روی آنها میاندازند و به ندرت، اتفاق میافتد که یکی از آنها طعمه خود را از دست بدهد. سپس خدمه برای گرفتن شکار میدوند و به آسانی شکار را از چنگ باز در میآورند. اما برگرداندن بازها به آن آسانی نیست؛ برای این کار، قوشچیها مرغی را که در توبره دارند؛ بیرون آورده؛ به صدا در میآورند و بدین وسیله، بازها نه از روی انس و علاقه، بلکه به سبب حرص و ولعی که دارند، روی دست صاحبشان قرار میگیرند. انواع و اقسام شکارهای بزرگ، از قبیل گوزن، کَل، بُزکوهی، آهو، گاو کوهی و غیره در ایران فراوان است. این حیوانات، آرام گرد هم زندگی میکنند و موقعی که به جلگه سرازیر میشوند، تعدادشان به قدری زیاد است که از دور به شکل گَلههای بزرگ گوسفند جلوه میکنند. معمولاً روزها را در کوهستانها به سر میبرند و شبها برای چرا خارج میشوند. موقعی که شاه یا شاهزاده قصد شکار بزرگ میکنند، دو یا سه روز قبل از آن، چند هزار سوار پیشاپیش میفرستند که شب هنگام دشت را محاصره کنند. این سواران، کلیه گردنهها و کورهراههایی را که شکارها ممکن است صبح زود از آنجا فرار کنند، مسدود مینمایند. سواران موقعی که به شکارها میرسند، بهتدریج به هم نزدیک میشوند و به همین ترتیب، محوطهای به وجود میآورند که بعضی اوقات، بیش از ده هزار شکار در میان آن به محاصره درآمده است. آنگاه، پادشاه، شاهزادهها یا بزرگان درباری، شروع به تیراندازی میکنند. هر یک از خدمه، دو تفنگ با خود دارند و موقع تیراندازی اربابشان تفنگ دیگر را پر میکنند. شاهزاده ولیعهد [(عباس میرزا)] که در تیراندازی با کمان، فوقالعاده مهارت دارد، قبل از تیراندازی با تفنگ غالباً برای تمرین به دنبال شکارها میتازد و چند تای آنها را از پا درمیآورد. در ایران، نوع دیگری شکار نیز وجود دارد و آن، شکار با سگ است که به وسیله سگهای بزرگی که تازی نامیده میشوند، صورت میگیرد. طرز این شکار در ایران مانند اروپاست؛ با این تفاوت که در اروپا (بهخصوص در اسپانیا که شکار با سگ خیلی متداول است) سگها را به دنبال خرگوش میاندازند، در صورتی که در ایران به دنبال شکار بزرگ میاندازند و به ندرت اتفاق میافتد که شکار از چنگ سگها خلاصی بیابد. در کوهستانها گُراز به تعداد زیاد وجود دارد ولی شکار آنها در موقعی که در جلگه دیده شوند، صورت میگیرد. در مازندران و گیلان نیز گاهگاهی به شکار پلنگ میپردازند ولی نسل این حیوان بهتدریج رو به نابودی میرود.
با بررسیهایی که نگارنده نسبت به اسناد دوره قاجار و بهخصوص ناصرالدین شاه به عمل آورده است، ناصرالدین شاه را سخت دلباخته شکار و پرسه در دشت و دمن یافته، که هیچ فرصتی را برای شکار از دست نمیداده و در این وادی، هرگز خستگی بر او مستولی نمیشده و گاه چنان دچار خوی درندگی خود میگردد که بدون هیچ دلیل یا فایدهای، دستور میداده، کمر کفتار بیچاره را دو نیم کنند تا از فوران خون او دلشاد شود، و یا دستور میداده که روده و جگر پلنگ شکار شده را درآورده و نمایش دهند.
در دست نوشته های تاریخی آمده که :
به تاریخ ششم شهر شعبان [۱۲۷۴]
یک چَپش۳۰ آهو در قوروق دولاب۳۱ با چهارپاره زدند؛ پایش شکست. آن روز پیدا نشد. این غلام فردا رفتم تا وقت ظهر پیدا کرده؛ با اسب گرفتم؛ به حضور مبارک آوردم.
اسناد بهارستان
محل ارائه مقاله: http://khabarfarsi.com/ext/2476690
واژه اسب (Aspa)(آفریده نیک) که در اوستا آمدهاست، خود یک واژه، از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی(پارتی، اوستایی)است، و در پارسی باستان (asa)بوده و در سانسکریت(acva) آمدهاست. و بسیاری از نامهای اساطیری در متون کهن از این واژه گرفته شدهاست، به مانند: «اسپریس» به معنی میدان اسب دوانی و «اسپست» به منای یونجه که با تلفظی متفاوت به برخی زبانهای دیگر منتقل شدهاست.ام اسب همواره با واژههایی مانند چابکی همراه بودهاست. پیشینیان برای اسبهای خود احترام بسیاری قائل بودند به گونهای که صاحب اسب، نیاکان اسب نژادین خود را تا ۱۲ نسل پشت میدانست و به هنگام مرگ اسبش به شدت غمگین میشد. همچنین اسب را جانوری نجیب نیز میشناسند. ولی در هنگام خشم اسب نزدیکی به او بسیار خطرناک است.گذشتهٔ این نژاد هنوز به درستی شناخته نشدهاست، ولی بی تردید این نژاد بسیار قدیمی است و از خاور میانه و نواحی دشتی و کوهستانی یا نیمه کوهستانی این منطقه ریشه گرفتهاست. طی تلاش ایرانیان از قبل از هخامنشیان در پرورش و اصلاح این نژاد، اسبهای اصیلی به وجود آمدند که به خاطر چابکی و مقاومتشان مایه حیرت شدند اما بیشترین فعالیتهای اصلاح این نژاد در زمان اشکانیان که ساکن شمال شرق ایران بودند انجام شد و اشکانیان که سوارکارانی ماهر بودند پس از در دست گرفتن حکومت در ایران در۲۵۰ ق. م اسب پارسی را به اسب ترکمن ترجیح داده و به مرور زمان رو یه اصلاح و پرورش این نژاد و مقاوم کردن آن آوردند. نژاد اسبهای اصیل انگلیسی از آمیزش اسبهای پارس و اسبهای محلی (انگلیسی) ریشه میگیرد. خون این نژاد امروزه تقریباً در رگهای همهٔ نژادهای سبک وزن جاری ا ست.
مشخصات: 16 سانتی متر، 38 سانتی متر. نر و ماده همشکل هستند. این پرنده پشتی آبی رنگ و شکم و سینه ای نارنجی دارد و منقاری نسبتا بزرگ. در کنار برکه ها و آب های روان روی شاخه ای می نشیند و یا بالای سطح آب درجابال زنی می کند و درون آب شیرجه می رود.
تغذیه: ماهی های کوچک، حشرات و بچه قورباغه.
تولید مثل: ماهی خورک درون خاک ساحل پر شیب لانه ای تونل مانند می کند و 6 تا 7 تخم می گذارد. زمان تفریخ 19 تا 21 روز است و جوجه ها بعد از 25 روز لانه را ترک می کنند. در سالهایی که آب و هوا مساعد باشد 2 تا 3 بار تخم گذاری می کند.
زیستگاه: کنار آبگیرها، برکه ها، رودخانه ها و حوض ها، ماهی خورک را می توان نشسته بر روی شاخه ای یا در حال پرواز دید. رودخانه ها و برکه های اطراف پاسارگاد نظیر حاشیه رودخانه پلوار مکان های مناسبی برای مشاهده این پرنده می باشد.
نشریه گاردین در یکی از شماره های خود در تاریخ 12 مارس 2012 از شناسایی یک خزنده جدید در ایران توسط یکی از زیست شناسان ایرانی خبر داد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از گاردین، گکوها یکی از بزرگترین خانواده های مارمولکها، با حدود هزار و 500 گونه شناخته شده در جهان هستند. جنس "Cyrtopodion" شامل گونه ای پنجه خمیده در پاکستان و دیگری یک گونه پنجه خمیده یا زاویه دار جدید به نام "C. kiabii"، در ایران است که به نام یکی از اکولوژیست های ایرانی به نام بهرام کیابی نامگذاری شده است .این گکو کوچک که کمتر از صد میلی متر طول بدنش است در حدود 100 مایلی سواحل خلیج فارس و از داخل ساختمانهای متروکه جمع آوری شده است. بدین ترتیب شمار گونه های جنس "Cyrtopodion " به 37 گونه رسیده است.این گکوی جدید توسط یک تیم بین المللی از دانشمندان زیست شناس ایرانی و آلمانی به رهبری دکتر فراهم احمدزاده فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی، شناسایی و گزارش شده است. دکتر فراهم احمد زاده در حال حاضر در یکی دانشگاههای شهر بن آلمان مشغول تحصیل در رشته دکترا است.