مطالعات تاریخی،بیانگر این نکته است که شکار حیوانات توسط حکومتگران در ایران، پیشینهای طولانی دارد. از ابتدای ورود آریاییها به فلات ایران رواج داشته است. در ایران باستان، سواری، شکار کردن و تیر انداختن، از افتخارات فرمانروایان محسوب میشده؛ همچنانکه فردوسی نیز در شاهنامه، شکار را از کارهای شایسته پادشاهان شمرده و مقارن صفاتی چون بخشش و دانش آورده است.برخی از معروفترین حکومتگران ایران که داستانهایی از شکارهای ایشان برجای مانده، عبارتاند از: کوروش و داریوش هخامنشی، اردوان اول اشکانی، انوشیروان عادل، قباد، بهرام گور، خسرو پرویز و یزدگرد سوم ساسانی، سلطان محمود و مسعود غزنوی، ملکشاه و سلطان سنجر سلجوقی، شاه اسماعیل، شاه عباس اول و دوم صفوی، کریمخان زند، آغامحمدخان قاجار، فتحعلی شاه و بالأخره ناصرالدین شاه قاجار.
استنساخ قدیمیترین سند بازیافته از شکارهای ناصرالدین شاه قاجار است؛ رسالهای که توسط شخص دیگری از اطرافیان وی نگاشته شده است.از سلاطین قاجار، فتحعلیشاه در دوران سلطنت سی و هشت سالهاش (۱۲۵۰ ـ ۱۲۱۲ هـ. ق.) علیرغم مشکلات و جنگهایی که با کشورهای روسیه (منجر به معاهده ترکمانچای) و عثمانی داشت، هرگز از عیش و عشرت و شکار که در آن زمان، یکی از تفریحات شاهانه بود، دست بر نداشت و در حالی که عباس میرزا در مرز کشور، درگیر نیروهای بیگانه و انعقاد معاهدههایی بود که بار گران آنها به دوش مردم سنگینی میکرد، سلطان در پایتخت در حرمسرا و شکارگاهها روز را شب و شب را روز میکرد؛
در این رابطه، سرهنگ گاسپار درویل که در دورۀ فتحعلی شاه به قصد مأموریت نظامی به ایران آمده بود، در مورد شکار و فتحعلی شاه چنین مینویسد: ایرانیها عشق عجیبی به شکار دارند تا آنجا که بزرگان هفتهها بلکه ماهها اوقات خود را به شکار میگذرانند. شکار در ایران با اروپا تفاوت زیادی دارد و چون جالبترین آنها شکار پادشاه یا ولیعهد میباشد، به شرح جزئیات آن میپردازم؛ شکار بزرگ و یا شکار پرنده، همیشه سواره انجام میگیرد. شکار پرنده، به وسیله باز، بسیار جالب است. ضمناً کشوری وجود ندارد که به اندازه ایران، در تربیت این پرنده، موفق باشد. هنگامی که پادشاه یا شاهزاده به این سرگرمی میپردازند، تعداد زیادی خدمه همراه میبرند. خدمه مزبور همین که به محل شکارگاه رسیدند، از اسب پیاده میشوند و در کمال سکوت، در چند قدمی، پیشاپیش شکارچیان حرکت میکنند. شکارچیان با آرایش نیمدایره بسیار گسترده، دنبال آنها به راه میافتند. هر یک از شکارچیان بر روی دست راست خود یک باز حمل میکند. تسمه دوشاخهای از چرم نازک که به چنگال بازها متصل است، مانع پرواز آنها میشود. هنگامی که دستهای قرقاول یا کبک مشاهده شود، تا آنجا که ممکن است به آنها نزدیک میشوند و آنها را دوره میکنند. در این حال، شکارچیان متوقف میشوند و همگی با هم، بازوی راست خود را در جهت نقطهای که شکار در آنجا گرد آمده است، دراز میکنند تا بازها بتوانند آن را ببینند؛ در این موقع، شکار را میپرانند و بازها با حرص و ولع بسیار، خود را روی آنها میاندازند و به ندرت، اتفاق میافتد که یکی از آنها طعمه خود را از دست بدهد. سپس خدمه برای گرفتن شکار میدوند و به آسانی شکار را از چنگ باز در میآورند. اما برگرداندن بازها به آن آسانی نیست؛ برای این کار، قوشچیها مرغی را که در توبره دارند؛ بیرون آورده؛ به صدا در میآورند و بدین وسیله، بازها نه از روی انس و علاقه، بلکه به سبب حرص و ولعی که دارند، روی دست صاحبشان قرار میگیرند. انواع و اقسام شکارهای بزرگ، از قبیل گوزن، کَل، بُزکوهی، آهو، گاو کوهی و غیره در ایران فراوان است. این حیوانات، آرام گرد هم زندگی میکنند و موقعی که به جلگه سرازیر میشوند، تعدادشان به قدری زیاد است که از دور به شکل گَلههای بزرگ گوسفند جلوه میکنند. معمولاً روزها را در کوهستانها به سر میبرند و شبها برای چرا خارج میشوند. موقعی که شاه یا شاهزاده قصد شکار بزرگ میکنند، دو یا سه روز قبل از آن، چند هزار سوار پیشاپیش میفرستند که شب هنگام دشت را محاصره کنند. این سواران، کلیه گردنهها و کورهراههایی را که شکارها ممکن است صبح زود از آنجا فرار کنند، مسدود مینمایند. سواران موقعی که به شکارها میرسند، بهتدریج به هم نزدیک میشوند و به همین ترتیب، محوطهای به وجود میآورند که بعضی اوقات، بیش از ده هزار شکار در میان آن به محاصره درآمده است. آنگاه، پادشاه، شاهزادهها یا بزرگان درباری، شروع به تیراندازی میکنند. هر یک از خدمه، دو تفنگ با خود دارند و موقع تیراندازی اربابشان تفنگ دیگر را پر میکنند. شاهزاده ولیعهد [(عباس میرزا)] که در تیراندازی با کمان، فوقالعاده مهارت دارد، قبل از تیراندازی با تفنگ غالباً برای تمرین به دنبال شکارها میتازد و چند تای آنها را از پا درمیآورد. در ایران، نوع دیگری شکار نیز وجود دارد و آن، شکار با سگ است که به وسیله سگهای بزرگی که تازی نامیده میشوند، صورت میگیرد. طرز این شکار در ایران مانند اروپاست؛ با این تفاوت که در اروپا (بهخصوص در اسپانیا که شکار با سگ خیلی متداول است) سگها را به دنبال خرگوش میاندازند، در صورتی که در ایران به دنبال شکار بزرگ میاندازند و به ندرت اتفاق میافتد که شکار از چنگ سگها خلاصی بیابد. در کوهستانها گُراز به تعداد زیاد وجود دارد ولی شکار آنها در موقعی که در جلگه دیده شوند، صورت میگیرد. در مازندران و گیلان نیز گاهگاهی به شکار پلنگ میپردازند ولی نسل این حیوان بهتدریج رو به نابودی میرود.
با بررسیهایی که نگارنده نسبت به اسناد دوره قاجار و بهخصوص ناصرالدین شاه به عمل آورده است، ناصرالدین شاه را سخت دلباخته شکار و پرسه در دشت و دمن یافته، که هیچ فرصتی را برای شکار از دست نمیداده و در این وادی، هرگز خستگی بر او مستولی نمیشده و گاه چنان دچار خوی درندگی خود میگردد که بدون هیچ دلیل یا فایدهای، دستور میداده، کمر کفتار بیچاره را دو نیم کنند تا از فوران خون او دلشاد شود، و یا دستور میداده که روده و جگر پلنگ شکار شده را درآورده و نمایش دهند.
در دست نوشته های تاریخی آمده که :
به تاریخ ششم شهر شعبان [۱۲۷۴]
یک چَپش۳۰ آهو در قوروق دولاب۳۱ با چهارپاره زدند؛ پایش شکست. آن روز پیدا نشد. این غلام فردا رفتم تا وقت ظهر پیدا کرده؛ با اسب گرفتم؛ به حضور مبارک آوردم.
اسناد بهارستان
محل ارائه مقاله: http://khabarfarsi.com/ext/2476690